جدول جو
جدول جو

معنی طاعت داشتن - جستجوی لغت در جدول جو

طاعت داشتن
(شُ دَ)
فرمان بردن. گوش بر فرمان داشتن: بیکدیگر مشغول شوند، و همگان طاعت تو دارند. (فارسنامۀ ابن البلخی)
لغت نامه دهخدا
طاعت داشتن
فرمان بردن گوش بر فرمان کسی داشتن
تصویری از طاعت داشتن
تصویر طاعت داشتن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طاقت داشتن
تصویر طاقت داشتن
توانایی داشتن
بردباری داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طمع داشتن
تصویر طمع داشتن
آزمند بودن، حریص بودن
توقع داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عادت داشتن
تصویر عادت داشتن
معتاد به انجام کاری بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راست داشتن
تصویر راست داشتن
راست دانستن، راست پنداشتن، باور کردن سخن کسی، راست کردن
نظم و ترتیب دادن، سر و سامان دادن
برابر ساختن
فرهنگ فارسی عمید
(خوَشْ / خُشْ مَ نِ کَ دَ)
آزمند بودن. چشم داشتن. حریص بودن. عسم. (فرهنگ اسدی خطی نخجوانی) :
تو طمع زو مدار میوه و گل
یار بد هست بابت سرپل.
سنایی.
بتبع سلف رستگاری طمع میدارد. (کلیله و دمنه).
از نخشبی مدار طمع در جهان کرم
نخ نام دیو باشد و شب تیرگی و غم.
؟ (از صحاح الفرس).
طمع دارم که گر ناگه شگرفی
بخواند زین محبت نامه حرفی.
جامی.
مدار از منزل آرایان طمع معماری دلها
که وسعت رفت از دست و دل مردم به منزلها.
صائب (از آنندراج).
بد میکنی و نیک طمع میداری
خود بدباشد جزای بدکرداری.
؟
لغت نامه دهخدا
(خوَرْ / خُرْ دَ دَ)
مزه داشتن:
آن کوزه بر کفم نه کآب حیات دارد
هم طعم نار دارد هم رنگ ناردانه.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(گَ تَ)
خو گرفتن به چیزی: چنان دانم که بسیار خوردن عادت داری. (گلستان)
لغت نامه دهخدا
امید وار بودن، چشم داشتن، آز ورزیدن آزمند بودن حریص بودن، امید داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طعم داشتن
تصویر طعم داشتن
مزه داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفاعت داشتن
تصویر کفاعت داشتن
هم مرتبه بودن هم درجه بودن: (و نگذارد که نا اهل بد گوهر خویشتن را در و زان احرار آرد و با کسانی که کفاعت ایشان ندارد خود را هم تگ و هم عنان سازد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عادت داشتن
تصویر عادت داشتن
خوگر بودن معتاد بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حاجت داشتن
تصویر حاجت داشتن
نیازیدن نیاز داشتن احتیاج داشتن نیاز داشتن نیازمند بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راست داشتن
تصویر راست داشتن
نظام دادن، استقامت داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاقت داشتن
تصویر طاقت داشتن
تاب داشتن کاوستن قدرت داشتن توانایی داشتن، تحمل داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حاجت داشتن
تصویر حاجت داشتن
((~. تَ))
احتیاج داشتن، نیازمند بودن
فرهنگ فارسی معین
احتیاج داشتن، نیاز داشتن، نیازمند بودن، آرزوداشتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تحمل داشتن، تاب آوردن، بردبار بودن، مقاوم بودن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
امید داشتن، توقع داشتن، چشم داشتن، چشم داشت داشتن، امیدوار بودن
متضاد: طمع بریدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مبارک بودن زمان برای شروع کار
فرهنگ گویش مازندرانی
اصالت داشتن، استعداد داشتن
فرهنگ گویش مازندرانی